بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

نقل شده در یکی از عیدهای یهود پیامبر ( ص ) همراه بعضی از یاران وارد  معبد یهود در مدینه شد ، آنها از ورود پیامبر ( ص ) خشنود نبودند .
پیامبر ( ص ) به آنها فرمود : ای گروه یهود ، دوازده نفر از خود را به من نشان دهید که گواهی بر یکتائی خدا و پیامبری محمد ( ص ) بدهند تا خداوند خشمش را از تمام یهودیان جهان بردارد .
آنها ساکت شدند و هیچگونه سخنی نگفتند ، پیامبر ( ص ) سه بار این مطلب را تکرار کرد آنها باز سکوت کردند .
آنگاه پیامبر ( ص ) فرمود : شما حق را کتمان کردید ولی به خدا سوگند حاشر و عاقب ( القابی که در تورات برای پیامبر آمده ) من هستم ، خواه ایمان بیاورید یا مرا تکذیب کنید .
سپس پیامبر ( ص ) از معبد یهود بیرون آمد ، هنوز چند قدمی نرفته بود که مردی از یهود پشت سر حضرت آمد و گفت : ای محمد ! بایست . پیامبر ( ص) ایستاد و سپس رو به جمعیت یهود کرد و گفت : مرا چگونه آدمی می دانید ؟ گفتند : به خدا سوگند در میان خود مردی آگاهتر از تو و پدر و جدت نسبت به کتاب آسمانی خود ( تورات ) نداریم ، سپس افزود : من خدا را گواه می گیرم که او ( پیامبر اسلام ) همان پیامبری است که در تورات و انجیل آمده است .
یهود وقتی که چنین دیدند به او ( یعنی عبدالله بن سلام ) گفتند تو دروغ می گوئی ، و او را بباد فحش و ناسزا گرفتند .
رسول خدا ( ص ) به جمعیت یهود فرمود : شما دروغ می گوئید .

تفسیر مراغی ج 26 ص 14 ( ذیل آیه 7 سوره احقاف

تماس با ما